نگاهى مقدماتى به تحليل جامعه‏شناختى از قرآن

پدیدآورفرهاد امام‏ جمعه

نشریهصحیفه مبین

تاریخ انتشار1388/01/26

منبع مقاله

کلمات کلیدیموانع ارث

share 3960 بازدید
نگاهى مقدماتى به تحليل جامعه‏شناختى از قرآن

فرهاد امام‏جمعه
چكيده

در اين مقاله با نگاه جامعه‏شناختى مساله‏اى با عنوان «تضاد اجتماعى- روانى نسل جوان‏» بررسى شده است. ابتدا به تعريف و تفسير ابعاد مختلف تضاد اجتماعى از ديدگاه جامعه‏شناسى پرداخته‏شده و سپس ديدگاه و برداشت قرآن‏شناختى نگارنده آمده است. به نظر نگارنده با بهره‏گيرى از آموزه‏هاى قرآنى مى‏توان به طور علمى و كاربردى از ميزان تضادهاى اجتماعى- روانى نسل جوان كاست.

كليدواژه‏ها: تضاد اجتماعى، جوانان، فرهنگ، جامعه.
1. بيان مساله

سؤال حاكم بر مباحث اين مقاله آن است كه آيا تضادهاى اجتماعى- فرهنگى و عواقب اخلاقى- رفتارى آن كه در بخش بزرگى از گروه‏هاى جوان جامعه امروز وجود دارد، با رجوع به آراى اسلامى- قرآنى قابل حل است؟
در اين مقاله به جنبه تضاد اجتماعى- فرهنگى در جامعه امروز مى‏پردازيم. در فرهنگ علوم اجتماعى ذيل عنوان تضاد آمده است:
تضاد از ريشه Conflict به معناى برخورد كردن و مبارزه كردن گرفته شده است. هرگاه دو يا چند گروه به جهت تاليف انديشه يا منافع در حال تعارض آشكار و عدم توافق آميخته با خشونت و مانند آن باشند، با وضعى مبتنى بر كشمكش مواجه خواهند بود (1) .
اين تضاد صورت‏هاى گوناگونى دارد. از تقابل‏هاى اجتماعى گرفته تا كشاكش‏هاى بين‏المللى. نظريه‏پردازان اجتماعى، موضوع تضاد در جامعه را با اعتقادى خاص مورد توجه قرار مى‏دهند.
رالف دارندروف (959م.) يكى از جامعه‏شناسان آلمانى معتقد است: تضادها در جامعه، صفت تودرتو دارند و بر يكديگر منطبق نمى‏شوند. وى مدعى است كه كشمكش اصلى در جامعه به توزيع نابرابر قدرت و اقتدار و آنچه باعث پديد آمدن منافع متعارض مى‏شود، ارتباط دارد و از رهگذر آن است كه روابط سلطه‏گر و زيردست‏بودن در جامعه بوجود مى‏آيد (2) .
سلطه‏گران جامعه، روابط اجتماعى و الگوهاى فرهنگى در جامعه را به نحوى تنظيم مى‏كنند كه توجيه‏گر قدرت‏شان باشد; هر چند كه عواقب منفى جهت ايجاد آگاهى‏هاى كاذب و دروغين، اغفال اجتماعى، تك‏بعدى شدن و سرگردانى‏هاى فراوان در مردم و افراد زير دست‏بوجود آيد.
قرار گرفتن جوامع امروز در مسير گذر و تحول به سوى رشد و توسعه صنعتى و اقتصادى، پاره‏اى از تضادهاى اجتماعى- فرهنگى را براى اعضاى اين جوامع بوجود آورده‏است; از جمله:
- تضاد سنت‏با مدرنيسم;
- تضاد قانون‏گرايى با روابط عاطفى و فاميلى;
- تضاد مصرف‏گرايى با كار و فعاليت‏خلاق علمى و فنى;
- تضاد فرهنگ ذهنى‏گرايى و تعصب‏گرايى پيشين با فرهنگ داراى سنت‏هاى عقلى، عينى و برنامه‏ريزى براى زمان حال و آينده (3) .
در چنين مناسبات اجتماعى، بخش بزرگى از نسل حاضر نمى‏داند، سنتى باشد يا متجدد; اهل قانون و ضوابط عقلى باشد يا تحت تاثير روابط فاميلى، درون‏گروهى و عاطفى; قانع به داشته‏هاى خويش باشد يا در حرص مصرف روزافزون تقليدى به سر برد و نگران از اين كه مبادا از ديگران عقب بماند و مورد بى‏احترامى و بى‏اعتنايى و تمسخر ديگران واقع شود (4) .
بنابراين نسل امروز جامعه سخت در گردونه پريشانى، ابهام و تقليد از ژست‏هاى گوناگون و متناقض قرار گرفته است و نمى‏داند كه چگونه براى رسيدن به اهداف خود در جامعه از هنجارها و شرايط موجود جامعه به درستى استفاده كند. اين نسل از يك سو نابرابرى و بى‏عدالتى اجتماعى (فقر و بيكارى و...) را مى‏بيند و حتى خود احساس مى‏كند; اما از سوى ديگر مى‏خواهد، به رفاه و منزلت‏بالاى اجتماعى برسد. ليكن نابرابريها فزونى يافته و فرصت‏ها بسيار محدود شده‏است; لذا نسل جديد خود را تنها و بيگانه و دچار مشكل احساس مى‏كند. نسلى كه خود را در معرض سيل فشار تبعيض و نابرابرى مى‏بيند، نمى‏داند چگونه و با چه ابزارى مى‏تواند، به اهداف فردى و اجتماعى‏اش برسد.
قبل از ورود به بحث اصلى، بهتر است اين سؤال را مطرح كنيم كه آيا تضادهاى اجتماعى در جامعه امروز وجود دارد؟ خاستگاه اين تضادها را در كجا بايد جستجو كرد؟ اين تضادها چه نظم‏ها و شرايط ساختارى را رقم زده است؟ آيا اين نظم‏ها و شرايط ساختارى آزار دهنده قابل تغيير و اصلاح هستند؟
برخى از جلوه‏هاى تضاد اجتماعى- فرهنگى به اين قرار است:
متجدد بودن و در برابر آن هنجارهاى سنتى را رعايت نمودن;
عالم و كارشناس واقعى شدن، اما از تلاش براى معاش و زندگى روزمره عقب نماندن;
استقلال شخصيت انسانى و با هويت انسانى ماندن; اما ملاحظه‏كارى كردن و از صاحبان قدرت‏هاى طاغوتى و ثروت‏هاى نامشروع ترسيدن و اطاعت محض كردن از آنان;
دوستى ورزيدن و دوست داشته شدن، اما تنها كار خود را كردن و در انديشه جمع‏آورى مال و قدرت براى خود بودن;
علاقه به اظهار انديشه نمودن، اما وابسته به قول اين و آن شدن;
ايمان به پايدارى ارزشها و عقايد دينى و انسانى داشتن، اما به هر نحوى در جستجوى ثروت و قدرت بودن و...
اينها صورت‏هاى ديگرى از تضادهاى اجتماعى- فرهنگى در جامعه امروز است كه آثار روانى و اخلاقى مطابق با خود را در روحيات نسل كنونى بوجود آورده است.
اگر در ماهيت رفتار و پندار نسل جديد بيانديشيم، مى‏بينيم كه نسل جديد مى‏خواهد خود را آراسته به آداب و ابزار تمدن جديد كند. براى نمونه اين نسل مى‏خواهد تحصيلات دانشگاهى را تجربه كند و از اين‏رو اهل شك و سؤال شده‏است. فكر مى‏كند و مى‏خواهد فكر خود را عرضه كند. مى‏خواهد براى انديشه و اظهار فكر و سؤال او گوش شنوايى وجود داشته‏باشد; اما از سوى ديگر اين نسل با الگوهاى ساختارى پدرسالار و سنتى موروثى مواجه مى‏شود. نسل كنونى كمتر خود را داراى جسارت و شجاعت منطقى و انسانى در برابر صاحبان قدرت و ظاهرا داراى فضل و دانش مى‏بيند و بيشتر آموخته و عادت نموده‏است كه ساكت و صامت و محجوب باشد. اين گونه است كه قدرت‏پرستى و گاه شخصيت‏پرستى و ترويج احترام‏هاى دروغين و ايده‏هاى سنگ‏فكرانه و تنگ‏نظرانه ملوك داراى جاه و موقعيت‏برتر اجتماعى در فضاى فرهنگى جامعه شاخص مى‏شود.
جوان امروز نمى‏داند، آيا با روحيه دانشگاهى و تفكر عقلى و شك‏گراى انتقادى در روابط اجتماعى- فرهنگى پيش قدم شود؟ يا بالعكس، ساكت و زبان بسته و فكر و دل خاموش باشد تا اين‏كه مبادا با آنها برخورد شود.
ما معتقديم نسل جوان امروز در دايره تضادهاى اجتماعى و فرهنگى سنگينى قرار گرفته است. اين واقعيت مسائل و آسيب‏هاى روحى و اعتقادى فراوانى را در شخصيت اجتماعى جوانان پديد آورده است. علائم اين آسيب‏شناسى انقباض بينش و روحيه و گاه واكنش‏هاى انتقادى و هيجانى شديد و به صورت خشونت‏هاى مقطعى و ناسازگاريهاى اجتماعى با خانواده و نظام فرهنگى و قانونى جامعه خودنمايى مى‏كند.

2. پاسخ مسائل مطروحه از آيات قرآن

به اعتقاد نگارنده در خصوص مسائل مذكور مى‏توان الگوها و پاسخ‏هاى مناسبى را از قرآن كريم به دست داد.
در قرآن مى‏خوانيم كه خداوند حكيم، خالق ناظر كل عالم است. ما براى رفع نقائص خويش نياز داريم، به صفات الهى تخلق پيدا كنيم. همه عالم از اوست و به سوى او در حركت است (5) .مهربان و دوست‏حقيقى آدمى تنها و تنها خداوند كريم و اولياى بر حق اوست. همه عالم و ذرات آن براى تكريم و ستايش اودر جنبش‏اند (6) ; اعم از موجودات داراى آگاهى و قوه ناطقه و فاهمه و نيز موجودات فاقد آگاهى و قوه ناطقه. خداوند جل جلاله سازنده اساس و بنياد هستى است و تنها اوست كه باقى و برقرار و جاويدان است (7) ; لذا تنها او در همه جا (8) به عنوان نيروى قادر و كامل و صانع و خالق هستى وجود دارد.
اين خالق، مخلوق خود را دوست دارد (9) و اگر مخلوق به سوى او حركت كند، او را مى‏پذيرد و به مراتب كمال مى‏رساند (10) .هرگاه آدمى بخواهد الفباى آدميت‏خود را بيابد، ضرورى است كه به سوى صانع و خالق مهربان و رحيم خويش حركت كند (11) ; زيرا اوست كه از روح خود در آدمى دميده است (12) .اگر آدمى از خدا كه از رگ گردن به او نزديك‏تر است (13) ،غفلت ورزد، از هويت‏خويش دور مى‏شود; لذا وحدت خاطر و انديشه‏اى ندارد و نهاد دل و روان او به سوى وحدت پيش نمى‏رود و بيشتر به سوى كثرت حركت مى‏كند. از اين روست كه انسانها به دام پريشانى و احساس نگرانى و خسارت مى‏افتند.
اگر آدمى نتواند اين معنا را بفهمد و نتواند خويش را به صفات الهى بيارايد، به آسيب‏هاى فراوان روحى، اجتماعى و فناپذيرى كامل در اين عالم خاكى دچار مى‏شود.
به اعتقاد نگارنده يكى و شايد مهم‏ترين زمينه قرار گرفتن در چالش تضادهاى اجتماعى و روانى، آن است كه انسان نتواند خويشتن را در وحدت قرار داده و به روى حبيب حقيقى و خالق راستين و مهربان خويش كه منشا رحمت‏ها و بركت‏هاى عالم است، باب توسل، توكل (14) ،عبادت (15) و رضايت (16) را بگشايد و از هر چه غير اوست، بپرهيزد (17) و حتى بر كافرين و ظالمين بشورد (18) .
اگر آدمى نور ايمان را در خويش نيابد، همواره در چاه ويل ناتوانى‏ها و سرگشتگى‏هاى خويش باقى خواهد ماند و فشار تضادهاى اجتماعى و روانى هرلحظه در او بيشتر شده و هيچگاه از ميان نمى‏رود.
آموزه‏هاى قرآن متاسفانه در گذشته چندان كاربرد عينى نداشته و بيشتر ظاهر آن محترم بوده‏است و در قبرستان‏ها يا در سفره‏هاى عقد و پاگشايى عروسها و منازل مسكونى جديد حضور داشته‏است.
عده‏اى به قرائت صورى الفاظ قرآن مى‏پردازند; بدون آنكه معانى آن را فهم كنند; در حالى كه كه اگر قرآن را با نياز، ايمان، تواضع، توجه و تفكر بخوانيم، مى‏بينيم كه خداوند چه زيبا و ظريف و حكيمانه پيام مى‏دهد:
1- در آيات و نشانه‏هاى او در طبيعت، فضا، زمان و مكان، جامعه و نفس انسانى و تاريخ بيانديشيد (19) .
2- چشم‏بسته چيزى را نپذيريد و از آنچه به آن آگاهى ندارى، پيروى نكنيد.
3- خود را گرفتار نياكان و اجداد خود نكنيد (20) .
4- از ابزارهاى شناخت از جمله چشم، گوش، قلب و فكر استفاده كنيد. اگر از اين ابزارها استفاده نكنيد، چون چارپايان و بلكه بدتر از آنها خواهيد شد (21) .
5- به آنچه مى‏دانيد و مى‏گوييد، عمل كنيد (22) .اگر عمل نكنيد، چون حمارى مى‏شويد كه تنها اسفار و اوراق را با خود حمل مى‏كنيد (23) .
اگر قرآن به عنوان يك اثر علمى مطالعه‏شود، آموزه‏هاى نو و پويا و متنوعى را به دست‏خواهيم آورد; البته علم نه به معناى علم رسمى روز، بلكه به معناى علمى كه بر قلب مبارك اولياى خدا القا مى‏شود و طالبان حقيقت عالم غيب را به سوى خود مى‏كشاند. شرط فراگيرى آموزه‏هاى قرآنى آن است كه با توجه و دقت تمام و تواضع و ايمان مخلصانه در آيات آن بيانديشيم. در آن صورت خواهيم توانست، پاسخ بسيارى از مسائل و بحرانهاى اجتماعى- روانى انسان و جوان امروز را در آن پيدا كنيم.
به اعتقاد نگارنده از آياتى كه پيشتر ذكر شد، مى‏توان بهره‏هاى كاربردى فراوانى را در جهت‏حل تضادهاى اجتماعى- روانى نسل جوان امروز بدست آورد. نويسنده در اين زمينه با بهره‏اى كه از آيات جان‏بخش قرآن كريم برگرفته، ملاك‏ها و نظريات ذيل را توانسته، استخراج كند:
1- با الهام از بينش قرآنى استفاده مى‏شود كه مناسب است در برنامه‏هاى آموزش و پرورش و دانش آموختگان مدارس، توجه به طبيعت و گردش‏هاى علمى و سير و سياحت در طبيعت‏به عنوان يك اصل شمرده شود تا اين‏كه نوجوان و جوان خود را در دامن طبيعت‏بشناسد.
متاسفانه يكى از فرضهاى خام ما اين است كه عقايد خودمان را بر جوانان تحميل كنيم. غافل از اين‏كه به اين وسيله ايشان را از توجه به ذات اقدس حضرت حق دور مى‏كنيم. بايد دانست كه ذهن و روح جوانان امروز همانند اسفنج نيست كه هر وقت هر كارى بخواهيم، بر روى آن انجام دهيم. بهتر آن است كه اهتمام به توصيه قرآن كنيم كه جوانان را با طبيعت و جلوه‏هاى گوناگون آن همواره آشنا كنيم. قرار گرفتن در دامن طبيعت، نشاط و شادى طبيعى ايجاد مى‏كند و روح آدمى را براى جذب و يادگيرى آماده مى‏سازد.
2- به نفس و شان انسانى جوانان پيش از بيش احترام بگذاريم. خداوند عزيز آن همه حرمت و حسن و كرامت‏براى گوهر جان آدمى قائل است. اگر ما هم قدرى از اين بينش و ادب الهى بياموزيم، اتفاقات بسيار ارزشمندى در زندگى اجتماعى رخ خواهد داد. اگر ما بزرگترها پيشقدم به تقديم رعايت ادب و احترام انسانى نشديم، چگونه مى‏توانيم از جوانان توقع رعايت آن را داشته باشيم.
سيلى نامرئى به جوان همين است كه او را بدون هيچ گونه شناختى، تحقير كنيم يا خطاب به او سخن بگوييم; بدون آنكه براى سؤال و انديشه او ارزشى قائل باشيم يا او را در طرح‏ها و برنامه‏هاى اجتماعى و فرهنگى مشاركت دهيم. جوانان گوهرهاى شريف الهى هستند كه با رشد بينش و نفس ملكوتى‏شان نعمت فرهنگ و تمدنى بزرگ و ارجمند را براى جامعه به دنبال خواهد داشت.
به اعتقاد نگارنده اگر از لحاظ تربيتى- فرهنگى جوانان را با تحقير و تمسخر ننگريم و نگرش ابزارى نسبت‏به ايشان نداشته باشيم، بسيارى از مسائل اجتماعى- روانى جوان حل مى‏شود.
بايد به فكر و انديشه و اعتقادات آنها دقيقا توجه كنيم و سپس با آنها باب گفتگو و همراهى را باز كنيم. آنها را دشمن يا مزاحم نيانگاريم. دوستشان بداريم تا آنها نيز با مربيان و مديران، احساس محبت و نزديكى كنند.
3- دستور خداوند به اهل ايمان اين است كه تنها از چيزى بايد پيروى كنند كه از آن آگاهى دارد(و لاتفف ماليس لك به علم).
اگر مسلمانان به اين آيه قرآن گوش دل سپارند و عمل كنند، بسيارى از مسائل اجتماعى، اقتصادى، صنعتى و حتى تضادها و بحرانهاى فرهنگى حل مى‏شود.
متاسفانه به جاى آن‏كه براى جوانان، توليد آگاهى و بينش كنيم و به گرايش پرسش‏گرى، كنجكاوى و جستجوى آنها پاسخ دهيم، همواره به جوان امر و نهى مى‏كنيم تا آنان را مريد و پيرو خود كنيم; غافل از اينكه جوان امروز الزاما راه پدران و گذشتگان خود را طى نمى‏كند. بايد جوان امروز را موجود چشم و گوش بسته ندانيم.
4- با الهام از پيام الهى قرآن دانستيم كه انسان‏ها در نظام آفرينش از كرامت و عزت و هويت نيكو و زيباى الهى برخوردارند و هيچ تبعيض و نابرابرى بين آنها وجود ندارد. اين خطر بزرگى است كه جوان احساس كند، در برابر ديگران فاقد كرامت و عزت انسانى است. همين احساس است كه او را به سوى تضادهاى اجتماعى- روانى عذاب‏آورى مى‏كشاند و او را از جامعه اعم از خانواده و مدرسه و... بيزار مى‏كند.
اگر مديران و مربيان جامعه خود را موجودات برترى نپندارند و با جوانان بسيار عادى و در ارتباط چهره‏به‏چهره باشند، مى‏توانند اعتماد آنها را به خود خود جلب كند.
تا بشر از انانيت‏خود نگذرد و هوسهاى خود خواهانه را در خود از بين نبرد، نمى‏تواند در مسير كمال، آزادى و دوستى حقيقى قرار گيرد و نيز نمى‏تواند، شيرينى و حلاوت عمل صالح، انصاف، تقوى، اخلاص و احسان، ارتقاى فكر و وجدان را در عالم معنا و نيز اكسير شفابخش عشق و اشتياق به ديدار دوست را بفهمد; زيرا همه چيز را براى خود مى‏خواهد; لذا چنين شخصى نمى‏تواند داور منصف و عادلى باشد. همين‏طور نمى‏تواند به طور حقيقى مهربانى و دوستى بورزد و اگر آن را ادعا كند، دروغ مى‏گويد; زيرا ديگران را براى خود مى‏خواهد. او نمى‏تواند معناى درست عشق را بفهمد; زيرا معشوق را براى كمال و جمال و جلال او نمى‏خواهد; بلكه معشوق را براى خدمت‏به نيازها و تمناهاى نفس ظلمانى خود مى‏خواهد. نمى‏تواند به سوى كمال، نور، معرفت، آزادى و رستگارى و اشتياق به عمل صالح حركت كند; چون آن قدر حوائج نفسانى از قبيل شكم‏پرستى، پول‏پرستى، شهرت يا مقام‏پرستى، جمع‏آورى اموال و توجه به زن و فرزند و امثالهم هست كه بايد در استخدام و گرفتار آنها باشد.
با ذكر چند مثال در حوزه آموزش و پرورش در زمينه جوانان بيشتر مى‏توانيم، به درستى و حقانيت پيام قرآن پى‏ببريم. آيا فكر كرده‏ايم كه چرا جوان ما در دبيرستان و دانشگاه نمى‏تواند انديشه خود را به دقت تنظيم و با جسارت به عنوان يك طرح و فكر تازه عرضه كند؟ در حالى كه مدرسه و دانشگاه جاى شكوفايى پرسشها و انديشه‏ها و نظريات اساسى او در حوزه علم و دانش است. علت آن است كه جوانان به ظاهر در مدرسه و دانشگاه هستند; اما در واقع فكر، روح و دلبستگى‏شان با مدرسه و دانشگاه نيست.
ما به پيام قرآن گوش دل نسپرده‏ايم و نگذاشته‏ايم، آن وجه خلقت عالى انسان يعنى نفخه الهى او، فرصت ظهور و بروز پيدا كند. اجازه نداده‏ايم، فطرت كريم و عزيز انسانى او فعال‏شود تا بتواند به سوى شناخت‏حقيقت‏خود و استفاده درست از گوش و چشم، تفكر و درك قلبى (شهودى) حركت كند. ما كلاسهاى درس و مدرسه و دانشگاه را فقط براى خود و رفع حوايج نفسانى خودمان مى‏خواهيم. به همين دليل است كه محيطهاى آموزشى امروز به محيطهاى تجارى تبديل شده و لذا زمينه پرورش انسانهاى فاضل و الگوى علمى- اخلاقى را نمى‏تواند تربيت كند.
5 - عالمان عامل در حل تضادهاى اجتماعى- روانى نسل جوان تاثير بسزايى مى‏گذراند. تاكيد عالمان بر حل مسائل اجتماعى، فرهنگى و اقتصادى جوانان در عمل، بركات همبستگى و وحدت ايمانى و اخوت صادقانه را در جامعه افزايش مى‏دهد; زيرا عالمان راه درمان دردها و مسائل را مى‏دانند; اما اگر عالمان سكوت كنند يا عمل مربوط به حوزه علم خود را كنار بگذراند، خسارت‏هاى اجتماعى- فرهنگى جامعه فزونى پيدا مى‏كند. جوانى كه نمى‏تواند فاصله و بيگانگى خود را با فرهنگ دينى و نظام اجتماعى حل كند، اين بيگانگى و فاصله در او بيشتر مى‏شود و جوان در لابه لاى تبعيض‏ها و نابرابريها و كشمكش‏هاى اجتماعى فرسوده‏شده، به دام مشكلاتى چون فقر، بيكارى، اعتياد و ديگر آسيب‏هاى اجتماعى- روانى گرفتار مى‏شود.

3. جمع‏بندى و استنتاج

نيت‏حاكم بر اين مقاله با سبك نگارش بحث‏هاى اجتماعى طرح يك مساله جامعه‏شناختى تحت عنوان «تضاد اجتماعى- روانى نسل جوان‏» بوده است.
به علاوه در زمينه موضوع، مثالهايى مختصر از محيطهاى آموزشى- فرهنگى جوانان مطرح شده است. مبناى تحليل نگارنده، نگرش و برداشت از پاسخ‏هاى قرآنى در خصوص مساله مذكور است. ابتدا به تعريف و تفسير ابعاد مختلف تضاد اجتماعى از ديدگاه جامعه‏شناسى پرداخته شده و سپس ديدگاه و برداشت قرآن‏شناختى نگارنده به همراه استناد به چندين آيه قرآنى آمده است. به نظر نگارنده با بهره‏گيرى از آموزه‏هاى قرآنى كه در متن مقاله آمده‏است، مى‏توان به طور علمى و كاربردى از ميزان تضادهاى اجتماعى- روانى نسل جوان كاست.

پى‏نوشت‏ها:

1. بيرو، آنى، «فرهنگ علوم اجتماعى"، ترجمه دكتر باقر ساروخانى، تهران: كيهان، 1366، ص‏62.
2. آبر كرابى، نيكلاس و... «فرهنگ جامعه‏شناسى"، ترجمه حسن‏پويان، تهران; چاپخش، 1367، ص‏7-86.
3. نگاه شود به: عظيمى، حسين، «مدارهاى توسعه نيافتگى در اقتصاد ايران"، تهران: نى، 1371، مبحث فرهنگ.
4. نگاه شود به: امام‏جمعه، فرهاد، مقاله «اختلال در روند اجتماعى شدن جوانان‏» قسمت‏سوم، هفته نامه سرچشمه استان مركزى، ش 42 به تاريخ 30/4/1379، ص 6.
5. انا لله و انا اليه راجعون (بقره/156).
6. سوره اسراء /80 و حشر /59; و سوره تغابن /1.
7. سوره رحمن /27: كل من عليها فان و يبقى وجه ربك ذوالجلال و الاكرام.
8. بقره /177: ليس البر ان تولوا وجوهكم قبل المشرق و المغرب.
9. بقره /195; آل عمران /134.
همچنين حديث قدسى معروفى از حضرت رسول‏صلى الله عليه وآله نقل مى‏شود كه فرموده‏اند: «كنت كنزا مخفيا فاحببت ان اعرف فخلقت الخلق لكى اعرف.» (فروزانفر، بديع الزمان، «احاديث مثنوى"، اميركبير، ص‏29) حضرت حق جل‏جلاله فرمود كه: من گنج نهفته‏اى بودم، دوست داشتم شناخته شوم; پس انسان را خلق كردم تا شناخته شوم.
10. سوره عنكبوت /69.
11. در قرآن مكرر آمده است كه: بسم‏الله‏الرحمن الرحيم (به نام خداوند بسيار بخشنده و مهربان) الحمد لله رب العالمين الرحمن الرحيم (سوره رحمن/2-1).
به اعتقاد نگارنده، سنگ بناى پرورش و تربيت روح آدمى، شكر مداوم از نعمت‏هاى بى‏شمار خداوند است كه در اختيار ما نهاده‏است. هر چه شكر و سپاس اين نعمت‏ها به عمل آيد، مى‏توان به منشا كمال عالم و نظام آفرينش نزديك‏تر شد و مسير دايت‏خود را پيدا كرد.
12. سوره سجده /9.
13. سوره ق /16 و واقعه /85.
14. سوره آل عمران /159.
15. سوره ذاريات /56.
16. سوره رعد /28.
17. سوره بقره /163.
18. سوره‏هاى آل عمران /56; فتح /29; بقره /140; توبه /109; هود /18.
19. اشاره خداوند در قرآن به طبيعت‏بسيار فراوان است. از آب گرفته تا بارش باران و رويش گياهان، زمين و آسمان و آنچه بين آنهاست. درختان و ميوه‏ها و گاو، شتر و ديگر چارپايان، زيتون، زنبور عسل، انجير، خرما و...
به علاوه برخى از سوره‏هاى آن به پديده‏هاى طبيعى نامگذارى شده‏است; مانند: رعد، مائده، نحل، نور، نمل، عنكبوت، نجم، بروج، انشقاق، فجر، شمس، ليل، ضحى، تين، زلزله، فيل، فلق، ناس، انسان و...
نگاه شود به: سوره اسراء آيه 70 و سوره نمل آيه 36، تين آيه 95.
20. سوره مائده، آيه 104 و سوره‏هاى اعراف / آيه 70 و 28 و انبياء، آيات 6-52 و ابراهيم، آيه 10.
21. سوره اعراف آيه 7.
22. سوره صف / آيه 2-1.
23. سوره جمعه / آيه 6.

مقالات مشابه